شما در حال
مشاهده انجمن ها به صورت میهمان هستید. برای دسترسی کامل و شرکت در
مباحث باید عضو
شوید در صورتی که نمی دانید چگونه به عضویت سایت در بیائین
به این قسمت
مراجعه نمائید
(دایره المعارف): سمبلها و نمادهای ادیان ! -
4 هفته
پیش
[تنها کاربران عضو می توانند این لینک را مشاهده نمایند ]
[تنها کاربران عضو می توانند این لینک را
مشاهده نمایند ]
[تنها کاربران عضو می توانند این لینک را
مشاهده نمایند ]
تاریخچه صلیب شکسته
صلیب شکسته پیشینه ای
گسترده دارد. این صلیب حداقل 5000 سال پیش از آن که آدولف هیتلر پرچم نازی را
طراحی کند، مورد استفاده قرار می گرفت. واژه "swastika" (یا صلیب شکسته) که
از زبان سانسکریت گرفته شده، به معنای "نیک بختی" یا "سعادت" است. به نظر می
رسد که نقش صلیب قلاب شکل نخستین بار در دوران نوسنگی در اوراسیا مورد
استفاده قرار گرفته و احتمالاً نشانگر حرکت خورشید در آسمان بوده است. تا به
امروز، این موتیف نمادی مقدس در هندوئیسم، بودیسم، جینیسم و اودینیسم به شمار
رفته و معمولاً در خانه ها و معابد در هندوستان و اندونزی قابل مشاهده است.
صلیب شکسته در اروپا نیز از تاریخی دیرینه برخوردار است، و نقش آن بر دست
ساخته های متعلق به فرهنگ های اروپایی پیش از مسیحیت دیده می شود. این
نماد، به دنبال تحقیقات گسترده باستان شناسان معروفی چون هاینریش اشلیمان در
اواخر قرن نوزدهم دوباره رواج یافت. اشلیمان صلیب قلاب شکل را در سایت شهر
باستانی تروا یافت. او این نماد را با نقش های مشابه روی ظروف سفالی آلمان
مرتبط دانست و به این نتیجه رسید که "از نمادهای مهم مذهبی نیاکان ما بوده
است." در اوائل قرن بیستم، استفاده از صلیب شکسته به طور گسترده ای در
اروپا رواج یافت. این نماد مفاهیم متعددی داشت که متداول ترین آن، خوش اقبالی
و بخت یاری بود. اما جنبش های مردمی بلافاصله از ایده اشلیمان استفاده کرده و
صلیب شکسته را نمادی از "هویت آریایی" و افتخار ملی آلمان دانستند. فرضیه
تبار فرهنگ آریایی مردم آلمان، احتمالاً یکی از دلایل عمده ای است که حزب
نازی در سال 1920 صلیب شکسته (یا صلیب قلاب شکل در زبان آلمانی) را رسماً به
عنوان نماد خود برگزید. حزب نازی اما تنها حزب آلمانی نبود که از صلیب
شکسته استفاده کرد. پس از جنگ جهانی اول، تعدادی از جنبش های ملی راست افراطی
نیز این نماد را برگزیدند. نماد صلیب شکسته تداعی گر یک کشور دارای نژاد
"خالص" شد. زمانی که نازی ها در آلمان به قدرت رسیدند، مفهوم صلیب شکسته دیگر
کاملاً تغییر کرده بود. هیتلر در کتاب "نبرد من" می نویسد: "بعد از
تلاشهای بی شمار، من خودم شکل نهایی را طرح کردم: پرچمی با زمینه قرمز، یک
دایره سفید و صلیب شکسته سیاه در وسط آن. من با سعی بسیار، تناسبی معین میان
اندازه پرچم و دایره سفید و همچنین شکل و ضخامت صلیب شکسته پیدا کردم."
صلیب شکسته به معروفترین نماد تصویری تبلیغات نازی ها تبدیل شد که هم بر
پرچمی که هیتلر در کتاب "نبرد من" به آن اشاره می کند و هم بر پوسترهای
انتخاباتی، بازوبندها، مدالها، نشان های سازمان های نظامی و سایر تشکیلات
قرار گرفت. صلیب شکسته به عنوان نمادی تأثیرگذار هم برانگیزنده غرور و افتخار
میان آریایی ها به شمار می رفت و هم عامل ترس و وحشت در یهودیان و دیگر
دشمنان فرضی آلمان نازی بود. صلیب شکسته، به رغم خاستگاه آن، چنان تداعی
گر آلمان نازی است که استفاده از آن در زمان معاصر، اغلب جنجال برانگیز می
شود.
[تنها
کاربران عضو می توانند این لینک را مشاهده نمایند ]
در بررسی نمادهای متعلق
به شیطانپرستی خط بسیار روشنی از ارتباط صهیونیسم و شیطانیسم به وضوح قابل
مشاهده است . در ذیل برخی از نمادها كه به عنوان نگین انگشتر ، گردنبند ،
تصاویر بر روی دستبندها ، پیراهن ، شلوار ، كفش ، ادكلن ، ساعت و ... درج
شده و از جمله به ایران اسلامی نیز راه یافته است ، مورد بررسی و معرفی قرار
میگیرد :
اگر نوشته وسط نماد یعنی
(Satanism) به معنای شیطانگرایی به همراه دایره حذف كنیم ، آن وقت یك ستاره
پنجضلعی بر جای میماند كه همان نشانه ستاره صبح یا پنتاگرام
(pentagram) باقی میماند .
این
سمبل نیز همان پنتاگرام است ، با فرق اینكه انواع آن گاه پنجضلعی وارونه
(snvertedpentagram ) یا دیو (Buphomet ) و به شكل در میان نمادهای
شیطانپرستان به چشم میخورد .
برخی از شیطانگرایان
محدوده جغرافیایی « تحت سلطه » این نماد و در واقع منطقه نفوذ شیطانگرایی را
در نقشه ذیل توصیف مینمایند . (محدوده در ایسلند و اروپا)
درمیان
پنتاگراهای قبلی تصویر سر یك بز تعبیه شده است كه اقدامی ضد مسیحی ، به این
معناست كه مسیحیان معتقدند كه مسیح همچون یك بره برای نجات ایشان قربانی شده
است و با توجه به اینكه ایشان بز را نماد شیطان و در برابر بره میدانند این
آرم را انتخاب كردهاند.
666: یك سمبل با
عنوان « شماره تلفن شیطان » توسط گروههای هوی متال وارد ایران اسلامی شده
اما در حقیقت علامت انسان و نشانه جانور در میان شیطانپرستان تلقی میشود و
براساس مكاشافات 13:18 « ... پس هر كس حكمت دارد عدد وحش را بشمارد ،زیرا كه
عدد انسان است و عددش 666 است . » از سالها پیش تاكنون این عدد با اشكال
مختلف بر روی دیوارهای شهرهای بزرگ كشور مشاهده میشد .
صلیب
وارونه (upside down cross ) : این نماد و حكایت از « وارونه شدن مسیحیت
دارد » و عمدتا استهزا و سخره گرفتن این دین است . صلیب وارونه در گردن
بندهای بسیاری مشاهده شده و خوانندههای راك انواع مختلف آنرا به همراه دارند
.
نماد
صلیب شكسته یا چرخ خورشید (swastika or sun wheelc) : چرخ خورشید یك
نماد باستانی است كه در برخی فرهنگهای دینی همچون كتیبههای بر جای مانده از
بوداییها و مقبرههای سلتی و یونانی دیده شدهاست .
لازم به توضیح
است این علامت سالها بعد توسط هیتلر به كار رفت ، لكن برخی با هدف به سخره
گرفتن مسیحیت این سمبل را وارد شیطانپرستی كردند . چشمی در حال نگاه
به همه جا (All seeing Eye) : چشم در برخی نمادهای روشنفكری نیز به كار
میرود . اما شیطانپرستی اعتقاد دارند چشم در بالای هرم « چشم شیطان » است
و « بر همه جا نظارت و اشراف دارد » . این علامت در پیشگویی ، جادوگری ،
نفرینگری و كنترلهای مخصوص جادوگری مورد استفاده قرار میگیرد .گفتنی است
این نماد بر روی دلار آمریكایی به كار رفته است .
این
نمادها به انگلیسی (Ankh) انشاءمیشود و سمبل شهوترانی و باروری است
. این نمادها به معنای روح شهوت زنان نیز تعبیر میشود . امروزه نماد «
فمنیسم » در واقع یك نماد برداشت شده دقیقا از سمبلهای شیطانی است
.
پرچم رژیم صهیونیستی : قابل توجه جدی است كه رژیم
صهیونیستی علاوه بر حمایتهای آشكار و پنهان ،حتی از قرار گرفتن نماد رسمی
كشور نامشروعش در كانون علائم شیطانگرایان نیز پرهیز ندارد .
ضد عدالت
(Anti justice) : با توجه به اینكه تبر رو به بالا نماد عدالت در روم
باستان به شمار می آمده است شیطانپرستان تبر رو به پایین را با عنوان نماد
ضد عدالت در راه پیمودن مسیر تاریك انتخاب كردهاند .
همچنین گفتنی
است كه فمنیستها از دو تبر رو به بالا به معنی مادرسالاری باستانی استفاده
مینمودند.
سر بز (Goat
Head) : بز شاخدار ، بز مندس mendes (همان ba'al بعل خدای باروی مصر باستان)
، بافومت ، خدای جادو ، scapegoat (بز طلیعه یا قربانی) این یكی از راههای
شیطانپرستان برای مسخره كردن مسیح است زیرا گفته میشود كه مسیح مانند
برهای برای گناهان بشر كشته شد . همانطور كه در توضیح نمادهای اول اشاره شد
،این نماد تصویر كاملی است از بز قرار گرفته در نماد پنتاگرام .
هرج و مرج (Anarchy) : این نماد
به معنای از بین بردن تمام قوانین است و دلالت بر این امر دارد كه « هر چه
تخریب كننده است تو انجام بده » این نماد عمدتا مورد استفاده گروههای
هویمتال است .
چشم شیطان
(Aye of satan) : این نماد نیز به معنای چشم « شیطان و نظارت و اقتدار » است
و كمتر شناخته شده است .
اینجا مردی هست که
لحظه خداحافظی با خودش رو در هفت ماه و نیم پیش فراموش کرده
!
9 کاربران روبرو از mamaD-Darvish جهت این
نوشته سپاسگزاری کرده اند:
صلیب پارسی یا صلیب آریایی به دیواره
عظیم نقش رستم گفته می شود که در آن 4 عدد صلیب به ارتفاع بیشتر از یکصد متر
در دل کوه حک و تراشیده شده است. صلیب که عربی شده واژه چلیپا می باشد سمبل
خورشید و میترایئسم بوده است و ایرانیان قدیم و سپس زرتشتیها برای سالها از
آن به عنوان نماد سعادت استفاده می کرده اند بویژه ساخته شده آن از چوب یا
سنگ را بر روی گورها نصب می کرده اند و صلیب مسیحیان نیز برگرفته از آن
است.
صلیب آریایی یا صلیب پارسی اصطلاحی است
که برای نخستین بار در کتاب (( خلیج فارس ( کنداب پارس ) نامی کهن تر از
تاریخ )) از آن ضحبت شده و سپس در ویکیپدیا انگلیسی ترجمه آن آورده شده است
اما به طور خلاصه چون + صلیب از نمادهای آیین مهرپرستی است و بزرگترین صلیب
حکاکی شده در دیوار نقش رستم می باشد آن دیوار با چهار صلیب آریایی یا پارسی
نامیده است . در اوستا میترا مقام شامخی دارد و در زمان پیش از اوستا و
رستاخیز زرتشتی بزرگترین خدا به شمار می آمد. این نشانه א که صلیب ( عربی شده چلیپا ) شکسته
نامیده می شود در حقیقت نشانه خدای خورشید آریایی است زیرا در ایران و هند
هزاران سال پیشینه دارد. این نشانه א نخستین بار در حدود خوزستان یافت شده و مربوط به هفت هزار سال
پیش از میلاد می باشد به این ترتیب پیشینه تاریخی آن در ایران بسی کهن تر از
پیشینه آن نزد آریایی های هند است و هرتسفلد آن را گردونه خورشید نامیده است.
در گرمی مغان آذربایجان گورهای خمره ای از دوره اشکانی به دست آمده که میان
آنها پارچه ای بسیار زیبا بافت شده است که دارای این نقش می باشد. همچنین این
نگاره بر دهانه پاره ای از خمره های سفالین که مرده ها را در آن می گذاشتند
دیده شده است در موارد دیگری چون جام تپه حسنلو ، جام زرکلاردشت ، گردنبند
عقیق مربوط به دوره اشکانی ، گردنبند زرینی مربوط به هفت هزار سال ق م در
رودبار گیلان این نگاره به چشم می خورد. گردونه خورشید نخست به این شکل
א بوده و کم کم خطوط
منحنی از بین رفته گاهی به صورت + و گاهی با خطوط شکسته ولی با زاویه 90 درجه
ترسیم شده و شکل هندسی و ترکیب کامل یافته است. اقوام باستانی بسیاری از
جانوران را می پرستیده اند و از همین جا تورتمیسم پیدا شده است. یکی از این
حیوانات بز کوهی است که مظهر سودرسان طبیعت ، یعنی خورشید بوده است این نقش
بر ظروف بازمانده از سده های پیش از میلاد دیده شده و مهمتر از همه رابطه ای
است که مردم باستانی میان هلال ماه و خورشید و شاخ بز کوهی قرار داده بودند.
در بسیاری از سفال ها در میان انحنای شاخ این جانور و نیز پشت آن نشانه + یا
א دیده می شود. مثلا بر
لیوان سفالین مربوط به 3100 سال پیش از میلاد که در سیلک کاشان به دست آمده
نگاره + در انحنای شاخ گوزن پیدا است. با نگرش به اینکه نشانه گردونه مهر به
شاهین و فروهر هم بسیار نزدیک است می توان پنداشت در زمانی که از اهمیت مهر
کاسته شده نشانه مقدس میترائیسم رفته رفته به شاهین مبدل شده و این شاهین و
نگاره فروهر تمام جاذبه معنوی و روهانی این نشانه را گرفته و مظهر فر و شکوه
مینوی گردیده است. هم اکنون این نقش را به گونه ای دیگر بر کاشی کاری سر درب
خاوری آرامگاه بایزید در بسطام می توان دید. میترا ، خداوند آبها و دریاها
نیز هست و یکی از صفات او اود – دام یعنی محاصره کننده است و همسر او وارونی
الهه شراب است و در اساطیر گاهی با نام های چون سورا یا ماد نیز خوانده می
شود. غسل تعمید مسیحیان ، ظرف آب متبرک در کلیسا ، سقاخانه ها و حوضچه هایی
که در داخل مساجد و تکیه های مسلمانها برپا می کرده اند همه از یادگارهای کیش
میترا است ، زیرا که در مهریشت به روشنی از غسل و شستشو در آیین میترا یاد
شده است. آیین مسیحیت از کیش میترا متولد شد. همام طور که در مهرابه ها چشمه
آب جاری بود ، در نقش ها و تابلوهایی که یافت شده ، مرشد مهری ، یا مغان
میترا ، در حال تعمید مومنان مشاهده می شود. علت اصلی اهمیت فوق العاده ای که
برای شستشو در رم قایل می شدند همین اعتقاد به میترا بود. ماهی نیز یکی از
نشانه های مسیحی بود که در قرون ابتدایی برای شناسایی هم چون رمزی از آن بهره
می جستند. این نیز چون غسل تعمید ، نشان و رسمی بوده از کیش میترا. در یکی از
مهرابه های اروپا ، برابر پای میترا یک ماهی نقش شده و این رمز و نشان مسحیت
، نشانه ای است از کیش میترا. بسیاری از رموز و اسرار میترا بر خلاف آنچه
مشهور شده ، اصل و بنیان ایرانی خود را حفظ کرده است. آنچه امروز به نام غسل
تعمید میان مسیحیان متداول است مانند بسیاری از مراسم و آداب دیگر ، از
آریایی ها اقتباس شده است. ناگفته نماند که این عمل در زمان اقتباس در میان
اقوام آریا بسیار کهنه و زمان گرفته بود. در هند ، تبت ، روم ، یونان و مصر
نیز که بعد ها غسل تعمید رایج شد ، این آیین را از ایرانی ها گرفته بودند. در
تبت ، چون چند سالی از تولد کودک می گذشت ، طی مراسمی در معبد و در برابر آتش
به غسل تعمید او اقدام می شد. به نام نامی خورشید ، کودک را در حالی که
سرودهای مقدس می خواندند سه بار زیر آب فرو بده بر او اسمی می نهادند و علامت
صلیب را بر سینه تعمید یافتگان نقش می کردند. نکته مشترک آن بود که در این
مراسم به نام خورشید ، به خدای خورشید متوسل می شدند. میان زرتشتی های قدیم و
ایرانیان پیش از اشوزرتشت نیز غسل تعمید کودکان در مهرابه و آتشکده ها مرسوم
بود. در مهرابه ها برابر آتش ، به نام خدای خورشید ، کودکان توسط مغان در آب
فرو برده شده پس از آن نام گذاری می گردیدند. در اوستا ، میترا و خورشید به
هم بسیار نزدیک هستند. در متن اوستایی مهریشت ، میترا خدای شکست ناپذیر جنگ
است و سربازان و جنگ آوران در آوردگاه از او یاری می جویند و میترا نیز به
سرعت به یاری آنها می شتابند. جنگاوران مهر آیین ، همواره پیروزی را از آن
خود می دانستند. در بندهای اولیه مهریشت می توان به مقام سرباز و روابط او با
میترا و چگونگی حمایت میترا از وی پی برد.
علامت و نشان سرباز، کولهپشتی و
کلاهخود و نیزه است. سربازان میترا در دو جبهه مشغول جنگ بودند. اول جنگهای
معمولی بود که برای نگهداری کشور و گسترش آن صورت میگرفت. آنچه مهمتر بود
جنگ و ستیز با نیروهای شر و اهریمنی بود. - چهارمین مقام، منصب شیر بود. در
پردههای نقاشی و سنگ برجستههای منقوش، نقش شیر فراوان است و همین عمل سبب
شد که بعد از اسلام، بهویژه در زمان سلجوقیان، علامت شیر و خورشید بر
پرچمها نقش بست، در این پردهها کسانیکه به مقام چهارم رسیدهاند گاه در
حال خدمتگزاری و گاه در حال اهدای هدایا به حضور میترا نشان داده شدهاند.
این طبقه نیز ناگزیر از گذراندن آزمایشهائی بودند که البته دیگر تحمل ریاضات
و شکنجههای بدنی نبود، بلکه باید به ورزیدگیهای روانی، شایستگی اخلاقی،
وحدت ذهنی و خلاصه فهم اسرار دست مییافتند. روایات رمزی میترائی، حاکی از آن
است که در واپسین روز از عمر جهان، آتشسوزی بزرگی رخ خواهد داد. در این
آتشسوزی ناپاکان خواهند سوخت و پاکان مثل اینکه در چشمهای شستشو میکنند،
آسایش خواهند داشت. - پنجمین مقام، مقام پارسی بوده است که گذشته از وجوه
رمزی، کنایهای است که با طبیعت و روئیدن گیاهان پیوند دارد و میان پیروان
کیش میترا، نشان آزادی و آزادگی بوده است. - ششمین مقام، منصب خورشید است، سل
خدای خورشید در میان رومیان و هلیوس خدای خورشید در اساطیر یونان باستان است.
- مقام هفتم، والاترین و عالیترین مرحله تشرف برای یک سالک میترائی بوده،
این مقام را مقام پتر یا پدر و پدرپدران مینامیدند. پدران در حقیقت
عالیترین مناصب را در آئین میترائی داشتند و همین لقب را عیسویان از مراسم
میترائی اقتباس کردند و به خود نسبت دادند. هفت منصب روحانی و هفت مقام برای
تکمیل و ارتقاءِ مدارج در میان فرقه باطنیه یا اسماعیلیان تقلیدی از همین
بنیان میترائی بود. میان صوفیه نیز هفت وادی سلوک براساس همین هفت مرحله
میترائی بنا شد.
نمادهای مهری نظر به اینکه تصویر خورشید
کار سختی بوده است در آن زمان بجای خورشید دو عدد S
را میکشیدهاند و سپس آنرا ساده نموده و بصورت + در آوردند بزرگترین نماد
میترائیزم در دیواره نقش رستم قرار دارد که آنرا صلیب پارسی و یا صلیب آریایی
و یا ایرانی نام گذاری نموده ایم. مهر، چنانچه گفته شد، خدایِ روشنایی و آتش
بوده است، چنانچه خود نیز به تعبیری آتشگونه است، بدینترتیب روشن است که
هر آتش و نوری نشانی از مهر تصور میشده است. آتشی که زرتشتیان روشن نگاه
میداشتهاند به تقلید از مهرپرستان بوده، و به ستایشِ او، و نیز خورشید به
عنوانِ نمادی از مهر ستایش میشده است (توجه کنید که نه آتش را
میپرستیدهاند و نه خورشید را، بلکه آنها را به عنوانِ نمادهایی ستایش
میکرده و محترم میشمرده اند). همچنین مهرپرستان نمادی داشتهاند که «چرخِ
خورشید» نامیده میشود، و در واقع نمادی از خورشید بوده است. چرخِ خورشید به
مانندِ علامتِ SSِ هیتلریست، و معکوسِ آن (اگر دو تا S را عمودی رویِ هم
بکشید SS به دست میآید (البته هر S از ۳ خط تشکیل میشود)، حال اگر به جایِ
آنکه خطوط را به سمتِ راست بشکنید (دو سرِ S را میگویم) به چپ بشکنید نشانِ
عادییِ چرخِ خورشید به دست خواهد آمد. این نشان را در بسیاری بناهایِ
باستانی میتوان مشاهده کرد (مثلاً چند نمونهاش را در تختِ سلیمان یافته
بودند.
برگرفته از [تنها کاربران عضو می توانند این لینک را مشاهده نمایند ]
ستاره
داوود
ستاره داوودستاره داوود، مهر سلیمان، نگین سلیمان یا
خاتم سلیمان شکلی مرکب از دو مثلث متساوی الاضلاع یکی رو به بالا و دیگری رو
به پایین که روی هم قرار گرفته، تشکیل شدهاست. این نشان در ادیان و عقاید
مختلف، به خصوص یهودیت امروزی کاربرد دارد. (۱)
ستاره داوود در
یهودیت ستاره داوود (به عبری מָגֵן דָּוִד یا מגן דוד - ترجمه واژه به
واژه: سپر داوود) نشان یهودیت، به خصوص در بین یهودیان اشکنازی است. (۲) این
علامت را میتوان بر روی پرچم کنونی کشور اسرائیل مشاهده
کرد.
تاریخچه اولین بار که این نشان در تاریخ یهود ثبت شده در قرن
۱۲ میلادی توسط یهودا حدسی بوده است. (۴)
ستاره داوود آبی، نماد کنونی
کشور اسراییلبرخی از یهودیان اعتقاد دارند که ستاره داوود نشانه آمیزش نهایت
و بی نهایت، جهان دیدنی و جهان نادیدنی است.[ بر طبق نظر برخی علمای تورات
ستاره شش گوشه دارد که نشان از شش روز هفته دارد. مرکز ستاره را نماد روز
هفتم میدانند که روز استراحت است. این معنا به نوعی همان جامعیت و تقدس عدد
هفت است. اما برخی دیگر بر این باور هستند که این نشان داوود پیغمبر نیست،
بلکه نشانهٔ داوود الروی فرزند سلیمان بن دوجی، که با ادعای مسیح بودن در
مقابل سلجوقیان شورش کرد. سپس پس از مرگ وی نشانه پرچم او در بین یهودیان
اشکنازی مشهور گردید. (۳) برخی از گروههای سنتی یهودی بجای این نشان که آن
را بدعت می خوانند، از نشان سنتی یهود، منوره، استفاده می کنند.
(۲)
ستاره داوود در دیگر ادیان بجز یهودیت، این نشان در ادیان و
عقاید بسیاری مانند مسیحیت، زرتشتی، هندو، بودایی، اسلام کاربرد داشتهاست.
امروزه در برخی عقاید و گروههای سِرّی مانند اشراقیون و فراماسونها از این
نشان استفاده میشود. (۳) برخی اعتقاد دارند این نگین به سلیمان نیرویی
جادویی برای تسلط بر جنیان میبخشید[نیازمند منبع] گمان میرود که این
نشان برای اولین بار توسط ادیان شرقی و بخصوص در دین هندو استفاده شده باشد.
در این دین، این ستاره نشان تعادل فکر و توازن بین خدا و انسان است. (۱) این
نشانه مانند سایر نشانه های ادیان ریشه اجتماعی دارد نه دینی≠ در سمبل گرایی
این نماد ترکیب زن و مرد میباشد که مثلث رو به پایین نشانه زن و مثلث رو به
بالا سمبل مرد میباشد.
هلال ماه و ستاره
(Star and crescent / Moon and Star)
این نماد در سطح جهان معمولا به
عنوان نماد «اسلام» شناخته می شود و حتی تعدادی از کشورهای اسلامی، آن را
بخشی از پرچم ملی خود اعلام کرده اند (از جمله ترکیه و پاکستان). این نماد از
دو بخش تشکیل شده است. یک هلال ماه و یک ستاره پنچ گوشه. ترکیب این دو به
عنوان یک نماد مستقل، به دوران سومرهای باستان بر می گردد که در آن تمدن از
این نماد به عنوان هماهنگی خدای خورشید و خدای ماه استفاده می شده (اولین
آثار مشاهده شده بر می گردد به سالهای 2100 قبل از میلاد). در موارد دیگر این
نماد نشان دهنده الهه های تانیت (الهه اصلی کارتاژها) و حتی دایانا (خدای
حیوانات وحشی و شکار در میان رومیان) بوده است.
در دوران گسترش اسلام،
نماد هلال ماه ( به شکل ) به عنوان علامت شهر کنستانتیپول، مرکز امپراتوری
روم شرقی استفاده می شد. وقتی که مسلمانان در 1453 این شهر را فتح کردند،
علامت آن را نیز برای خود برگزیدند و تنها آن را چرخاندند تا نمایاننده یک
ماه رو به افول (در نیمکره شمالی) باشد. بعدها این علامت به عنوان نماد
عثمانی ها پذیرفته شد و از آنجایی که در آن دوران سلسله عثمانی سردمدار سیاسی
اسلام بود، در جهان این نماد به عنوان نماد اسلام شناخته شد. در اوائل قرن
19، یک ستاره در کنار این ماه قرار گرفت و بعد از چندی به یک ستاره دقیقا پنچ
گوش تغییر کرد. از ابتدای قرن بیستم، کشورهای اسلامی دیگری نیز این نماد را
در پرچم خود قرار دادند.
ستاره پنج گوشه در این نماد، به تعبیر عده
ای نشان دهنده پنج رکن دین اسلام است :
شهادت به اینکه خدایی جز الله
نیست و محمد-ص- رسول او است نماز زکات روزه ماه رمضان حج
همانگونه که دیده شد، این نماد چندان ریشه در باورهای اسلامی ندارد و در
قرآن یا سخنان محمد -ص-(پیامبر اسلام) نیز از آن سخنی به میان نیامده است. به
همین دلیل بعضی از مسلمانان آن را به عنوان نماد دین خود قبول ندارند و حتی
عده ای آن را علامتی کفر آمیز می دانند. امروزه در مواردی (از جمله پرچم
ترکیه) فاصله ستاره با ماه بیشتر شده است تا ظاهر نماد با قوانین ستاره شناسی
مطابقت داشته باشد
شبدر(Shamrock,
Trefoil, Cloverleaf)
شبدر به عنوان نمادی باستانی قوم سلت، نمادی
همیشه حاضر در ایرلند است و در فرهنگ مدرن امروز نیز نشانه ای از خوش شانسی
به حساب می آید. در دنیای مسیحیت، شبدر بخشی از تزئینات مراسم مربوط به سنت
پاتریک است.
افسانهای در مسیحیت کاتولیک وجود دارد که می گوید سنت
پاتریک - مبلغ مسیحی قرن پنج و قدیس حامی ایرلند - از سه برگ شبدر برای آموزش
تثلیث استفاده می کرده است. قرن ها قبل از وی نیز کشیشهای اقوام گل و
انگلستان باستان از همین روش برای توضیح نمادین مفهوم « سه در یک» استفاده
میکرده اند، از جمله سه قلمرو زمین، آسمان و دریا؛ سه دوره زندگی آدمی و سه
مرحله ماه.
بنا به معتقدات سلتی، شبدر جادویی است علیه شرور و این
عقیده در فرهنگ مدرن نیز ظهور کرده است و بسیاری افراد یافتن شبدر چهاربرگ را
نشانهای از شانس و اقبال مساعد میدانند
اینجا مردی هست که
لحظه خداحافظی با خودش رو در هفت ماه و نیم پیش فراموش کرده
!
7 کاربران روبرو از mamaD-Darvish جهت این
نوشته سپاسگزاری کرده اند:
[تنها کاربران عضو می توانند این لینک را مشاهده نمایند ]
در گاثاها نامیاز فروهر نیامده است و تنها در
یسناهات ٢٦ و در فروردین یشت به این نام برمیخوریم. در بندهای چهارم یسنا،
هات ٢٦ از پنج بنیاد یا پنج نیروی مردمان یاد میشود، و این پنج نیرو: جان،
دین، بوی، روان و فروهر است. جان در
اوستا، اهو،
سرمایه زندگی است. دین در اوستا دئنا از ریشه " دی " برآمده است و همان " دیدن " و
نگرش درونی است كه مردمان به بیرون و فراخنای جهان دارند! و به سخنی دیگر
پیوندی است كه هر زنده و باشنده با آفرینش و جهان استوار میكند. و این بجز از
كیش و آیین است كه فرمان آن از جهان بیرون به اندرون مغز و اندیشه و روان
میآید . بوی[تنها کاربران عضو می توانند این لینک را مشاهده نمایند ] همان است كه از بساوایی و شنوایی و چشایی و ... بر
میآید و كارهای تن را سامان میدهد و هوش و ویر[تنها کاربران عضو می
توانند این لینک را مشاهده نمایند ] و جز آن وابسته بدان اند
. بوی در اوستا بَئوذَ و در پهلوی بُوذ (همسنگ تُند) درفارسی دری
بوی (به همان سنگ) خوانده میشده است . روان در اوستا اوروَن است و
گزیدن نیكیها از بدیها و پالایش اندیشه از پلیدیها با او است. و همان است
كه در جهان مینوی (اندیشه، معنوی) بهره درستكاریها یا زشتكاریهای خویش را
میبیند! پنجمین نیروی پدید آورنده مردمان، فروهر است كه در اوستا
فَرَوشی و در فارسی فرَوَرد است و نام فروردین و
فروردینگان از آن برآمده است، و با آنكه نام فارسی آن در نوشتههای نخستین
چنین است، امروزه در نزد ما همان نام پهلوی آن روان است زیرا كه موبدان و
نویسندگان و گزارندگان نامههای دینی و اوستا همگان آنرا به پهلوی مینوشتند و
میخواندند . چنانكه
دیده میشود برخی از پدیدههای هستی دارای برخی از این پنج نیرو نیستند و از
آن میان مردمان همگی این پنج نیرو را دارند . درباره این كه فروهر چیست و چه را میرساند سخن بسیار گفته اند. چون:
نیروی پیش برنده، نیروی
پروراننده، نیروی رویاننده یا بالنده، نیروی گرونده و بارآور، نیروی پناه
دهنده و نیروی نگهبان مردمان. [تنها کاربران عضو می توانند این لینک را
مشاهده نمایند ] بدین گفتارها میتوان این را افزود كه: بخش دوم این واژه در پهلوی "
وهر " همان است كه در فارسی بهر و بهره و بخش را میرساند. ایرانیان از بخش و
بخت چیز دیگری را نیز میخواستند گفت، و آن بخشی است كه از دهش یزدانی و جهانی
بهره مردمان میشود و این هنوز در واژههای خوشبخت و بدبخت آشكار است. بخش نخست فْرَ نیز جنبش به سوی پیش را میرساند و
هنوز در واژههای فردا[تنها کاربران عضو می توانند این لینک را مشاهده نمایند ]، فرجام، فرا، ... زنده است. بنابراین میتوان گمان
بردن كه فروهر بهری از آفرینش ایزدی است كه از جهان فرورهران به مردمان میرسد
و با همان بهر است كه همه جنبههای زندگی آنان از هوش و بشن و بالا و نیرو و
توان پدید میآید و پرورش مییابد و پس از مرگ نیز پاك و بی آلایش به سوی خرد
هستی بخش - اهورامزدا - باز میگردد. دربُندَهِش که دفتری تازه است و گفتارهای تازه
را همراه برخی گفتههای کهن در خود دارد، چنین آمده است كه اهورا مزدا پیش از
آفرینش جهان، فروهران را بیافرید و پس از سه هزار سال از رویِ آن جهان مینوی،
این گیتی را پدید آورد. این اندیشه پس از اسلام نیز در گفتار ابوسعید ابولخیر
خود را مینمایاند. چنانكه در هیچ یك از گفتارهای پهلوی نیز تا آن جا كه من
دیده ام چنین روشن آن را باز نگفته اند. شیخ ما گفت خداوند تعالی پیش از آنكه این كالبدها
را آفریند، جهان را به چهار هزار سال بیافرید. و در محل قرببداشت و آنگاه
ازآن نوری بریشان نثار كرد و او دانست كه هر جانی را از آن نور چه نصیب یافت.
و آن نصیب ایشان را نواخته میداشت. تا در آن نور میآسودند و در آن پرورده
میگشتند و كسانی كه در این دنیا یا یكدیگر شان انس و قرار باشد و این جا با
یكدیگرشان نزدیكی بوده باشد، و این جا دوستدار یكدیگر باشند، ایشان را دوست
خدای گویند. و بر آن باشند كه برای خدای یكدیگر را دوست دارند. و آنگاه هركه
خدای را جوید، بدان طلب، به یكدیگر بوی برند[تنها کاربران عضو می
توانند این لینک را مشاهده نمایند ] و همین اندیشه است كه جهان مثالی افلاتون را
پدید میآورد و بدین روی افلاتون و همه آنان كه در جهان پیرو او هستند همگی
پیرو اندیشههای ایرانی اند . اكنون باز گردیم به آنچه به گمان من، بهر و بخش مردمان است و از
پیش روشن شده است. چنانكه باغبانی كه هسته بادامیرا در زمین میكارد از پیش
میداند كه آن دانه پس از بررُستن چه درختی خواهد شد و چه میوه ای خواهد داد و
نشان همه برگها و شاخهها و میوههای آن از پیش در نهانخانه جان آن هسته
بادام نوشته شده است و چنین است فرزندی كه در زهدان مادر پدید میآید ... و
همه آفرینش و هستی و جان جهان ... اما اگر دستی، شاخه ای از آن درخت را ببرد
باز نشان آن شاخه در دیگر ذرههای آن درخت هست. چنانكه نشان رنگ چشم مردمان
در سلولهای پوست و پا و استخوان نیز هست. و از همین روی است كه فردوسی
درباره جهان آفرین میگوید:
ز نام و نشان و گمان
برتر است / نگارنده بر شده گوهـر است
اوست نگارنده گوهری كه بالا میگیرد و پرورش
مییابد. و همگی گوهرهای پرورش یابنده جهان، فرمان نخستین را برای چگونگی
بالا گرفتن و پرورش یافتن، از وی دریافته اند. و جهان با این پرورش رو به
سویی دارد كه از دیدگاه ما پنهان است . این بود آن چه كه من به گفتارهای پیشین افزودم.
اما سخنی كه همگان در آن همرای اند اینست كه: فروهر نیرویی است كه از سوی
اهورامزدا در مردمان نهاده شده است و پس از مرگ پاك و بی آلایش به سوی او باز
میگردد. در
دفترهای دینی ایرانی هیچ گاه دیده نشده است كه برای فروهر نشانی كشیده یا از
چگونگی آن یاد شده باشد و از دورانهای پیش از هخامنشیان نیز نشانه ای از آن
در بازماندههای باستانی پیدا نشده است، و نخستین نشانههای آن از هنگام
هخامنشیان پدیدار میشود. پس بایستی باورکردن كه این «نشان» از آن دوران،
درفرهنگ ایرانی پذیرفته شده است. چرا گفته شده است كه آن را پذیرفته ایم، زیرا كه
پیدایی آن از ایران زمین نبوده است و كشورهای زمان باستان با برداشت از
فرهنگهای یكدیگر، آرام آرام آن را پدید آورده اند، و هخامنشیان كه در ساختن
تخت جمشید از هنرها و آیینهای دیگران یاری جسته اند آن را از آشوریان گرفتند
و چنانكه میدانیم هخامنشیان آیینهای مردمان كشورهای شكست خورده را
گرامیمیداشتند و به بتها و خدایان دیگران كرنش میكردند تا آن جا كه در مصر
بدیدار و ستایش گاو آپیس نیز رفتند و شاید، این، از آن روی بود كه مردمان
شكست خورده كه فرمانروایان كشور خود را از دست میدادند، دلخوش بدان باشند كه
با پیروزی ایرانیان كیش و آیین شان گرامیو پا برجای هست. و از همین روی است
كه در نگارههای تخت جمشید گاو بالدار آشوری و دیگر جانوران افسانه ای یا
خدایان كشورهای دیگر نیز دیده میشود. در این دو نگاره كه از الواح بابل نوشته «
ادوارد شی یرا » ترجمه علی اصغر حكمت برداشته شده است، خدای آشور دیده میشود
كه در یكی تیر و كمانی به نشانه جنگجویی و پیروزی آشوریان در دست دارد و در
دیگری چهره مهر و نیرو و توانایی و پادشاهی در دست اوست كه آن را از آیین
مهری ایرانیان گرفته اند و خدای آشور در میان گرده خورشید پیداست و چنانكه
میدانیم آشوریان « شِمِشْ » یا خورشید را خدای خویش میدانستند
.
از خورشید در
یشتها با نام اروند اسب یا دارنده اسب تیز رو یاد شده است و آن نشانه تیز
روی خورشید است و آشوریان آن را تیزپرواز میدانستند و بدان روی برای وی پر و
بال كشیدند تا پرواز آن را در آسمان نشان دهند.
هخامنشیان
كه در ساختن تخت جمشید شكوه بیشتری میخواستند، بالهای این نشان را كشیده تر
كردند و پیكره انسان نمای آن را از میان خورشید بیرون كشیدند و آن را بدین
گونه در بسیاری جایها به كار بردند. در این نگاره چنانكه دیده میشود افزون بر بال و
پر، دو اندام دیگر آمده است، و این به چه روی است؟ و از كجا آمده است؟
دراین نگاره كه از
سومر باستان بدست آمده است دیده میشود كه دو شاهین به یكدیگر پیوسته (كه برخی
آن را شاهین دو سر مینامند) دو خرگوش را بچنگال گرفته اند، و این نشانه
پیروزی شاهین تیز پرواز بر دیگر جانداران است .
همین
اندیشه در ساختن این پیكره آشوری دیده میشود كه شاهین كه سرِ شیر دارد، دو
گوزن را بچنگال گرفته است .
همین كار، در یكی ازنگارههای تخت جمشید بر دست شاهینی انجام
میگیرد.
رویه ٤
perspolis marq
اما نگاره سومری با دو خرگوش در تخت جمشید نیز
دیده میشود كه در آن پاهای شاهینها و بخشی از پشت خرگوشان، بهمان گونه دیده
میشود. (همان، رویه ٥)
و همین
پاهای شاهین است كه با چنگالهای آن در نگاره سوم این گفتار به روشنی دیده
میشود و كم كم در دیگر نگارهها به گونه چنبره در آمد.
این بود تاریخچه
پیدایی اندامهای این نگاره اما، بازنگری دیگری نیز در دیگر كشورها بدان
بایسته مینماید: در
این نگاره كه از نیمه دوم هزاره سوم پیش از میلاد، از آكاد به دست آمده است و
اكنون در موزه بریتانیا است، نجات خدای خورشید دیده میشود
.
و
در این نگاره كژدم مردان در برابر خدای آشور دیده میشوند كه از هنر آشور و
بابل بازمانده است و اكنون در موزه لوور است .
این نگاره كه از سومر به دست آمده است پیكره یكی از خدایان سومری
را نشان میدهد كه مرد بالداری است اما جامه و بال وی همانند دیگر خدایان است.
()
از رویه 92
INANA queen of heaven and
earth
و در این نگاره خدای
سومری را برفراز سر پادشاه پیروز میبینید.
از همان رویه
102
جای
هیچگونه گمان باز نمانده است كه این نگاره زاده اندیشه مردمان جهان باستان
است و پس از دگرگونیهای فراوان از راه آشور به ایران آمده است و تنها از
دوران هخامنشیان است كه با گستره بیشتر و پیكره ای زیباتر بكار گرفته شده است
. اما در باره فروهر
این اندیشه روا بوده و هست كه پس از مرگ به سوی اهورامزدا باز میگردد، و از
آن جا كه واژه اهورامزدا – كه خرد هستی بخش یا خرد جهان را میرساند و بازگوی
اندیشه ایرانی درباره جهان آفرینش است – آرام آرام به گونههای اوهرمزد،
اورمزد، هرمزد، هرمز درآمد چنانكه امروز نشانگر اندیشه و چگونگی او نیست و
تنها یك نام را میرساند ... آرام آرام این نیز در اندیشه مردمان آمد كه
جایگاه او آسمان است . پس بایسته مینمود كه فروهر برای بازگشت به سوی او پرواز كند و این
نشانه پرواز، نشانه فروهر است و در تخت جمشید دو نگاره دیگر دیده شده است كه
نشانه ای از پیكر و سر و چهره در آن نیست. نگاره نخست پادشاهی در جنگ با
شیران دیده میشود كه فروهر اهورامزدا با فره ایزدی او را یاری
میدهد.
از رویه
perspolis
marq
دیگر
نگاره ای است كه همین نشانه پرواز را در انجام یك آیین دینی باز مینماید كه
در آن موبد، هاون، هوم و آتش دان نیز دیده میشود .
پس اگر در نگارههای پادشاهان نشانه فروهر با سر و ریش و كلاه و
جامه آمده است در این آیین دینی فروهر ساده است و از آن تنها اندیشه پرواز در
گمان میآید . اكنون
اگر بپذیریم كه نشانه پرواز در آیین دینی برتر از نشانه پرواز در نگارههای
دیگر است میبایستی این نشان را بپذیریم و ما نیز آن را پدید نیاورده ایم بلكه
از زمان پیدایی همان نشان، این یك نیز در ایران دیده شده است و به اندیشه
ایرانی نیز نزدیك تر است . اكنون پس از این همه گفتار جای دو پرسش نیز میماند
: بر بنیاد
نوشتههای دینی همه مردمان از زن و دختر و كودك و مرد دارای فروهر اند پس آیا
شایسته است كه فروهر زنان را نیز به گونه فروهر مردان، نشان دهیم؟ و آیا این
برابر با اندیشه ایرانی هست؟ كه هیچ جدایی و برتری میان زن و مرد ننهاده است
و در فروردین یشت نیز به فروهر همه زنان در كنار مردان درود فرستاده شده
است! فروهر پاك و بی
آلایش است و هیچگونه پلیدی و آلودگی و آرایش در آن نیست. آیا این درست است كه
در نشان آن كلاه و جامه و چین و ریش و آرایش بیاید
؟ بدین روی است كه
گروه نویسندگان، نشان را با این چهره برای ماهنامه برگزیده است و در سخن را
در این باره باز میگذاریم تا اگر پژوهشهای دیگر درباره فروهر با سر و كلاه و
جامه انجام شده است، در ماهنامه به چاپ رسانیم
.
اینجا مردی هست که
لحظه خداحافظی با خودش رو در هفت ماه و نیم پیش فراموش کرده
!
8 کاربران روبرو از mamaD-Darvish جهت این
نوشته سپاسگزاری کرده اند:
صلیب یا چلیپا كه در اصل
واژهای آرامی است، یكی از مقدسترین نمادهای كیش مسیحیت است، به شكل دو خط
متقاطع و معمولا عمود بر هم و نیز وسیلهای كمابیش به همین شكل كه سابقا برای
شكنجه و اعدام مجرمین به كار میرفت.
صلیب در كشورهای مسیحی زینتبخش
كلیسا و دیرهاست و كشیشان در تعلیمات خود هنگام نیایش آن را سرچشمه لایزال و
نیروی سعادتبخش این جهان میدانند. به ادعای ارباب كلیساها، صلیب از
روزگاران كهن و برای نخستین بار با قربانی شدن مسیح به خاطر بخشوده شدن
گناهان مردم مظهر مسیحیت شده است.
از سدهها پیش، چلیپا (صلیب) «پرچم
مقدس» كلیسا بوده و مسیحیان به هنگام غسل تعمید آن را به گردن میآویختند. در
حقیقت صلیب پیشینهای بسیار كهنتر از مسیحیت دارد و به دورههای زندگی انسان
مربوط میشود.
مطالعات باستانشناسی این حقیقت را اثبات میكند كه در
جوامع ابتدایی، مردم به چلیپا چون مظهر آتش احترام میگذاشتند و علت آن هم
این بود كه دو چوب را كه روی هم میگذاشتند و میساییدند و با آن آتش
میافروختند، شكل صلیب داشت.
تصویر دایرهای خورشید كه پایانبخش شب
و نویددهنده روز بود و همچون آتش روشنیبخش با صورت صلیب شبیه بود، انسان
ابتدایی كه در پرتو تجربه خویش آتش را بازدارنده قهر طبیعت و نگاهدارنده او
در برابر جانوران وحشی میدید،
نشان آن را نیز دارای نیروی مافوق
طبیعی و معجزهآسا تصور میكرد و بتدریج نماد صلیب به مظهر جادو و جلوه خدایی
مبدل شد. انسان ابتدایی برای حفظ جان خود در برابر ارواح خبیثه این نشان را
روی ظروف، جامه و تزیینات زندگی خویش نقش میكرد.
از این رو ظروفی
مربوط به دوران مفرغ (3000 سال پ.م) به دست آمده كه روی آن نقش صلیب دیده
میشود. در كشفیات باستانشناسی همچنین از سرزمین بینالنهرین تصویر «شمشی
ادد» شاه آشور (824 ـ 812 پ.م) پیدا شده كه بر سینهاش چلیپایی مانند صلیبی
كه مسیحیان آن را مظهر مسیح میدانند، آویزان است.
قرنها پیش
بوداییان در سرزمین هند صلیب را گرامی میداشتند. اما به هر حال عامل عمدهای
كه سبب شهرت صلیب شد، مصلوب كردن عیسی مسیح بود. در قرن دوم میلادی صلیب نماد
ایمان مسیحی و در قرن چهارم میلادی به موجب منشور میلان (به موجب این فرمان
كنستانتین امپراتور روم دین مسیحیت را در سراسر روم به مشروعیت شناخت) «صلیب
واقعیای» كه عیسی بر آن مصلوب شده بود، عنوان نماد پیروزی مسیحیت را
یافت.
ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه در این مورد میگوید كه روز
هفتم ایار عید پیدایش صلیب است كه در آسمان به ظهور رسید. عدهای از مسیحیان
گویند كه در عهد كنستانتین كه مظفر و فاتح لقب دارد، در آسمان چیزی مانند
صلیب از انار یا نور پیدا شده بود. به كنستانتین گفتند كه آن را علامت پرچم
خود گرداند تا در جنگها پیروز شود و او نیز چنین كرد و بر سلاطین دیگر غالب
شد و به این جهت كیش مسیحیت را پذیرفت و مادر خود «هیلانه» را به بیتالمقدس
برای یافتن چوب صلیب فرستاد، و او سه صلیب آورد كه با آزمایشی كه كردند، به
دلیل این كه یكی از آنها مردهای را زنده كرد، صلیب واقعی تشخیص داده شد.
عدهای دیگر گویند: چون عیسی را به دار آویختند، صلیبی كه به شكل دلفین است و
اعراب آن را قعود گویند، این شكل جلو محل دار به ظهور رسید كه به ویژه قول
نخستین رابطه صلیب را با آتش معین میكند. بعدها صلیب نشان شركتكنندگان در
جنگهای صلیبی قرنهای 11، 12 و 13 بود. صلیب با هالهای از مفاهیم مسیحی
آن در ادب فارسی شهرت دارد. فردوسی میگوید: بزد كوس و آورد بیرون صلیب /
صلیبی بزرگ و سپاهی مهیب
علاوه بر این صلیب در فرهنگهای فارسی به
معانی زیر نیز به كار رفته است: داغی مر اشتران را بر شكل چلیپا و چهار
ستاره و صورت یازدهم از صور 19گانه شمالی فلكی كه آن را دُلفین نیز نامند و
شكلی كه از تقاطع خط محور و خط استوا در فلك پدید آمد و آن را صلیب افلاك و
صلیب اكبر نیز گویند
اینجا مردی هست که
لحظه خداحافظی با خودش رو در هفت ماه و نیم پیش فراموش کرده
!
6 کاربران روبرو از mamaD-Darvish جهت این
نوشته سپاسگزاری کرده اند:
آیین رائیل یکی
از آیین های مبتنی بر UFO (بشقاب پرنده ها و موجودات فضایی) است که بر خلاف
دیگر آیین های مشابه، خلقت را بر اساس مراجعه به کتب مقدس توضیح می دهد. هسته
مرکزی اعتقادی این آیین این است که عبارت "الوهیم" (Elohim) در کتاب مقدس
یهود به جای "خدا" باید به "آنانی که از آسمان آمده اند" ترجمه شود. بنا به
اعتقاد این گروه، الوهیم از سیاره ای دیگر آمده اند و باعث ایجاد حیات بر روی
زمین شده اند. آن ها اعتقادی به خدا ندارند و در عوض الوهیم (خالقان علمی ما)
را مبداء حیات هوشمند در زمین می دانند
نماد اولیه یک صلیب شکسته
محصور در ستاره داود بود. صلیب شکسته هیچ ربطی به نازی ها نداشت بلکه به
معنای قدیمی شرقی خود، نشان دهنده حرکت چرخشی عالم وجود بود. نماد فعلی
رائیلیان، همان ستاره داود است که یک کهکشان در حال چرخش را احاطه کرده است.
این نماد پس از اینکه نماد قبلی به خاطر مشابهتش با صلیب شکسته برای یهودی ها
خصمانه تشخیص داده شد، تغییر کرد.
ستاره نه پر , سمبل بهاییت:
ین و یانگ
, معرف تائویسم و دیگر مکاتب رازورزانه چین:
Khanda خاندا
یكی از مهمترین سمبل های آیین سیك می باشد و بر تمام پرچم های سیك ها نقش
شده. این نماد مجموعه ی چهار سلاحی است كه در زمان Guru Gobind Singh
(دهمین نسل از بنیانگذاران آیین سیك) مورد استفاده بوده این سلاح ها
عبارتند از: 1.یك شمشیر دولبه كه خاندا سیت نامیده می شود در وسط 2.یك
سلاح دایره ای به نام Chakkar چاكار در وسط 3.دو خنجر به نام kirpans كه
در طرفین خاندا قرار گرفته اند و دسته های آنها به حالت ضربدر در پایین قرار
دارد كه نماینده طبیعت دوگانه هستند و Miri و Piri نام دارند. هر یك از
این سلاح ها به تنهایی معنای سمبلیك دارند.شمشیر وسط نماد دانش خداوند .چاكار
به معنای یكتایی خداوند.Miri به معنای حاكمیت سیاسی و Piri به معنای حاكمیت
روحانی می باشد. اهمیت خاندا در آیین سیك همانند صلیب در مسیحیت و ستاره
داود یهودیت است. ( به شباهت ظاهری این علامت با نشان پرچم ایران نیز
اشاره شده)
برهمایی ها و بودیست ها معتقدند تکرار مانترا(ذکر) om mani
padmi hum با یک فرکانس خاص تاثیر شگفت انگیزی در قدرت انسان
داره
padmi=گل نیلوفر آبی mani هم فکر میکنم به معنای گوهر و چیز
ارزشمند باشه
AUM یا OM مقدس ترین سیلاب(هجا) در دین هندو می باشد
كه نماد برهما(خداوند خالق و آفریننده در دین هندو) و تمام كائنات می
باشد. این لفظ به معناى آمین براى هندوان بسیار تقدس دارد و از سویى اسم
اعظم الهى به شمار مىرود و از این نظر به اسم اعظم یهوه در دین یهود شباهت
دارد. این هجا را Udgitha یا pranava mantra به معنای مانترای اولیه می
نامند زیرا این هجا در اول تمام مانتراها كه همان اذكار مقدس هندوان هستند
آورده شده در اوپانیشاد این هجا به كرات مورد توجه قرار
گرفته.
طرحی که ما
امروزه آن را با نام صلیب شکسته می شناسیم یک نماد مذهبی قدیمی و تقریبا
جهانی است. این نماد تقریبا در تمامی قاره ها مشاهده شده و ازگذشته بسیار دور
در فرهنگ انسان های اعصار مختلف حضور داشته است. گاهی در میان مردمان غیرسلتی
انگلستان (پیکت ها) به نشانه سفرهای خورشید بر روی صخره ها حک شده است. گاهی
تزیین بخش کوزه های سفالی یونان باستان بوده و گاهی روی سلاح های جنگی مردم
اسکاندیناوی دیده شده است و حتی بیش از هفت هزار سال قبل، در منطقه ای که
امروزه آن را فرانسه می شناسیم این نشان روی دیوار غارها کنده شده. صلیب
شکسته مشخص کننده آغاز بسیاری از متون مقدس بودایی است و معمولا در مجسمه
سازی شرقی، نمادی از جای پای بودا محسوب می شود. در دین جین، صلیب شکسته مشخص
کننده تیرتانکارا سوپارسوا (Tirthankara Suparsva) هفتمین جینا (مقدس) است.
برای بومیان آمریکا، این نماد نشان دهنده خورشید، چهار جهت و چهار فصل
است.
صلیب شکسته، یک صلیب خورشیدی است با شاخه هایی که نود درجه به
راست خم شده اند که این خم شدگی نشانه چرخش و دوران است. قرن ها پیش از آنکه
این علامت توسط حرب نازی و هیتلر در آلمان استفاده شود، نمادی مقدس در ادیان
هندو، جین و بودیسم بوده است و در ادیان الحادی اسکاندیناوی، باسک، بالتیک و
سلتیک نیز رواج داشته است و بارها و بارها در تروا، مصر، چین، کره و ژاپن
باستان نیز مشاهده شده است.
نام این نماد (Swastika) از زبان سانسکریت
مشتق شده است. عبارت Su به معنای "خوب" و عبارت Vasti به معنای "وجود" است و
ترکیب آن ها را می توان چیزی شبیه به "خوش زیستی، رفاه، سلامتی" ترجمه کرد.
به همین دلیل در هند این نماد به عنوان طلسم باروری و شانس استفاده می شود.
حتی در اوایل قرن حاضر نیز این نماد به عنوان نماد شانس در کارت های پستی
استفاده شده و حتی در جنگ جهانی اول صلیب شکسته نشانه روی دوش لشکر چهل و
پنجم آمریکا بوده است.
صلیب شکسته پیچیده به راست در هند نماد خورشید
و انرژی مثبت نیز هست و معمولا در ارتباط با خدای گانش (Ganesh، خدای موفقیت
و ثروت) قرار می گیرد و حتی در نقاشی ها، این خدا نشسته بر گل نیلوفری نشان
داده می شود که روی یک صلیب شکسته قرار دارد. این نماد نشان دهنده سیرتکاملی
جهان و در عین حال مرتبط با خورشید و خدای خورشید (سوریا) است. هر بازوی صلیب
شکسته به یک جهت اشاره می کند و به همین دلیل نشانی از استواری و پایداری است
و به همین دلیل بر دیوار معابد نقاشی می شود، در مراسم عروسی حضور پیدا می
کند و بر روی هدایا قرار می گیرد. بعضی هندوها، معکوس این نماد (یعنی صلیب
شکسته با پیچش به سمت چپ که گاهی Sauwastika نامیده می شود) را نشانه نیروهای
مخالف و حمایت کننده از تاریکی و نمادی از خدای کالی می دانند. ترکیب این دو
صلیب در کنار یکدیگر برای شرقی ها نشان دهنده نماد یین و یانگ در تائوئیسم
خواهد بود. همچنین صلیب شکسته در نمادهای مرتبط با خانواده های فئودال
اروپایی بسیار به کار رفته است.
صلیب شکسته در هنر و متون بودایی با
عنوان مانجی (Manji) استفاده شده است و نشان دهنده دارما (دکترین بودا درباره
نظم جهانی) و توازن نیروهای متضاد است. هنگامی که به چپ پیچیده باشد به آن
اومته مانجی (Omote Manji) یا مانجی پیشین می گویند که نمایاننده عشق و رحمت
است. هنگامی که به راست پیچیده باشد، اورا اوموجه (Ura Omoje یا اوموجه
معکوس) نام می گیرد و نمایشگر قدرت و هوش هستند. مانجی متعادل معمولا در آغاز
و پایان متون بودایی گذاشته می شوند. این نماد گاهی بر سینه مجسمه های بودا
دیده می شود اما باید توجه کرد که پس از جنگ جهانی دوم، بسیاری از بودایی ها
برای جدا نگاه داشتن خود از ایدئولوژی نازیسم، سمت شکستگی صلیب را تغییر داده
اند و شکستگی را به سمت چپ تصویر کرده اند. این نماد این روزها روی غذاهای
ژاپنی و چینی دیده می شود که نشان دهنده گیاهی بودن مطلق آنان است تا نشان
دهد که مصرف آن برای بودایی های راست ایمان ایرادی ندارد. همچنین چینی ها و
ژاپنی های بودایی برای پیشگیری از شرور، این نماد را بر یقه پیراهن کودکان
نقش می کنند. البته باید توجه کرد که صلیب شکسته با شکستگی به سمت چپ، در
داخل هند بسیار کم دیده می شود چرا که همانگونه که ذکر شد، نمادی از نیروهای
تاریکی و شر است.
در دین جین، صلیب شکسته تنها نماد مقدس است و یکی از
24 نشانه مبارک به حساب می آید. این نماد نشان دهنده هفتمین آرهات عصر حاضر
است. این نماد باید در تمامی کتاب ها و معابد جین حضور داشته باشد و جشن ها
معمولا با ایجاد این نماد توسط برنج در محراب ها شروع می شود و خاتمه می
یابد.
در اروپای پیش از مسیحیت که ادیان الحادی در آن حکمفرما بودند،
صلیب شکسته یک نماد خورشیدی محسوب می شد اما در بسیاری از موارد دیگر، کاربرد
آن آنقدر قدیمی است که نمی توان درباره مفهوم آن اظهار نظر قطعی کرد. در
مناطق بالتیک صلیب شکسته گاهی "صلیب رعد" خوانده شده و با خدای رعد پرکونز
(Perkons) مرتبط دانسته شده است.
این نماد در منطقه تروا نیز مشاهده
شده و به گمان مورخین، نمادی از مهاجرت مردم آریایی بوده است و به همین دلیل
نیز به عنوان نماد نژادپرستان آلمانی انتخاب شده است
ستاره داود
(Star Of David)
نمادی که ما اون رو به عنوان ستاره داود می شناسیم،
دو مثلث در هم پیچیده هستند که تشکیل یک ستاره شش گوشه می دهند. در این نماد،
یک مثلث رو به بالا و مثلث پایین رو به پایین قرار گرفته است. به هنگام شرح
این ستاره شش گوشه باید در نظر گرفت که همین نماد با عناوین دیگر در تاریخ
بشر بارها و بارها دیده شده است و حتی در دوران پیش از تاریخ نیز ردپاهایی از
آن به چشم می خورد. ستاره شش گوشه نشانه چاکرای قلب است، به عنوان نماد مقدس
اتحاد زن و مرد استفاده شده، در یونان نشانه ازدواج مقدس (Hieros Gamous)
بوده و در هند به عنوان نماد رقص کیهانی شیوا و شاکتی به کار رفته است. اما
آن چیزی که اینجا مورد نظر ما است، به طور خاص مفهوم "ستاره داود" یهودی ها
است و نه ستاره های شش گوشه مشابه. معروف است كه سلیمان نبی(ع) اولین بار
از آن به عنوان مهر استفاده نمود. بنابراین این علامت مهر یك پیامبر و در
نتیجه نشانی الهی است. یهودی ها در اکثر طول تاریخ شان، قومی سرگردان بوده
اند که بدون داشتن حکومتی خاص، تنها حامی خود را خداوند می دانسته اند. ستاره
داود را بسیاری از علمای یهودی، نمادی شش گوشه دانسته اند که نشان دهنده
حاکمیت خداوند بر کهکشان و حمایت وی از یهودی ها از هر شش جهت است (شمال،
جنوب، شرق، غرب، بالا و پایین). با همین استدلال، آنچیزی که ما آن را ستاره
داود می نامیم، در زبان عبری Magen David یا "سپر داود" خوانده می شود و گفته
می شود که داود در جنگ ها این ستاره شش گوش را به نشانه تحت حمایت قادر متعال
بودن خود، بر سپرش نقش می کرده است.
تئوری دیگر این است که در طول
شورش های Kochba ( در قرن اول ) روشی جدید برای ساخت سپرها کشف شده بود که طی
آن با استفاده از دو مثلث به هم پیچیده در پشت سپر، قدرت دفاعی آن را تقویت
می کردند.
در متون کابالا (مجموعه آموزه های یهود) دو مثلث به
دوگانگی درونی انسان تعبیر شده است: خیر در برابر شر، روح در برابر جسم و
غیره. در عین حال گفته می شود که دو مثلث، نمادی از رابطه دو طرفه قوم یهود و
خدا است. مثلث رو به بالا، نشان دهنده کارهای خوبی هستند که به سمت بالا
جریان می یابند و به نوبه خود خیر را از سمت خداوند به سمت پایین جاری می
کنند. این جریان دوم، با یک مثلث به سمت پایین نشان داده می شود.
گمان دیگر، این است که این نماد شش گوشه، شکلی است که از یک مرکز شکل
گرفته و وجود یافته است. مرکز شکل نمایش دهنده بعد معنوی جهان است که توسط
ابعاد مادی احاطه شده است. همچنین شش گوشه می تواند نشانگر شش روز کاری هفته
باشند که طی آن ها خداوند جهان را آفریده است. در این تفسیر مرکز شکل، سبت
(شنبه، روز استراحت و دعای یهودی ها) خواهد بود که شش روز دیگر هفته را در
تعادل قرار می دهد.
در نهایت لازم است گفته شود که این نماد بارها و
بارها با اهداف تحقیر آمیز به کار رفته است. بعضی ها به استهزاء می گویند که
دو مثلث در خلاف جهت یکدیگر نمایاننده تضادهای موجود میان قوم یهود هستند.
علاوه بر این در دوران نازی ها، حکومت عثمانی بر فلسطین و ... نیز یهودیان به
شکلی تحقیر آمیز مجبور بودند بازوبندهایی حاوی این نماد بر بازو ببندند تا
همه جا شناخته شوند. در پاسخ به این تحقیرها، امروزه دولت اسرائیل این نماد
را به رنگ آبی بر روی پرچم خود نقش کرده است، اما فراموش نکنیم که این نماد
نه نماد اسرائیل است و نه حتی نماد یهودیت، نماد اصلی یهودیت شمعدان هفت شاخه
ای است که خودشان آن را Menorah می نامند مثلث متساویالاضلاع نماد
ارزشهای برابر است و ماسونها آن را با نام ستاره داوود میشناسند كه از جای
گرفتن یك مثلث متساویالاضلاع بر روی یك مثلث دیگر شكل میگیرد. امروز آن را
سمبل قوم یهود میدانند كه بر پرچم اسرائیل نیز دیده میشود. اما در حقیقت
اصل آن مصری است. اولین بار شوالیههای معبد آن را در تزیین دیوار كلیساها به
كار بردند، چون آنها اولین كسانی بودند كه در اورشلیم به حقایق مهمی دربارة
مسیحیت دست یافتند. بعد از ازمیان رفتن معبدیان این نشان در كنیسهها به كار
رفت. اما ما در فراماسونری بیشك با همان مفهوم كهن مصری از آن بهره میگیریم
و به این صورت دو نیروی مهم را با هم تركیب میكنیم. با پاك كردن قسمت بالا و
پایین دو مثلث به علامت نادری میرسیم كه آن را خوب میشناسید. ستاره
داوود ستاره 6 گوش منشكل از دو مثلث و در اصل دو هرم می باشد. یكی با راس رو
به بالا (سمبل قدرت مصریان) و دیگری هرم واژگون است كه با قدرت الهی، ظالمان
سرنگون می گردند. در مورد زمان پیدایش آن اختلاف نظر وجود دارد، ستاره
داوود را برخی سپر حضرت داوود می دانند ولی برخی دیگر شكل گیری این ستاره را
از قرن 6 - 7 میلادی میدانند كه بر اساس عرفان یهود دارای ارزش های متفاوتی
است
نیلوفر آبی
در هندو، بودیسم و ادیان مصری مقدس شناخته شده است. نیلوفر آبی (لوتوس) نوعی
زنبق آبی است که با رشد در آب های گل آلود، شکوفه می دهد و به همین دلیل
مظهر خلوص، پاکدامنی و همچنین رستاخیز شناخته می شود.
نیلوفر آبی
همچنین یکی از هشت نشانه سعادت در بودیسم است. نیلوفر آبی هشت برگ در
ماندالاهای بودایی به عنوان نمادی از هماهنگی کیهانی به کار رفته است. در
همین متون، نیلوفر هزار برگ نمادی از روشن شدگی معنوی است. همچنین شکوفه نماد
نیروهای بالقوه است. مانترای (دعاهای یک یا چند کلمه ای) مشهور بودایی "Om
mane padme" به روشن شدگی «گوهر در نیلوفر» اشاره دارد.
در اسطوره
شناسی مصری، نیلوفر آبی با خورشید مرتبط است چرا که در روز شکوفه می زند و در
شب بسته می شود. همچنین این باور وجود دارد که نیلوفر آبی به خورشید حیات
داده است.
فروهر
(Faravahar یا Farohar)
فروهر یک نشان کاملا شناخته شده و دقیق زردشتی
است. معنای لغوی آن در زبان پهلوی، «من انتخاب می کنم» است. این نماد، یادآور
هدف زندگی در روی زمین است؛ زندگی به شیوه ای که روح تعالی معنوی پیدا کند و
به اهورا-مزدا بپیوندد. این حالت را در اوستا Frasho-kereti می
گویند.
در دین زردشت اعتقاد بر این است که در طبیعت دو نیروی
متضاد خیر (سپنتا مینو - اثر روشنی ) و شر (انگره مینو - اثر تاریکی) وجود
دارد که همواره در حال نبرد با یکدیگرند. روح انسان بین این دو نیرو گرفتار
است و توسط هر یک از آن ها به سمت خوبی ها و بدی ها کشیده می شود. دو پای
منحنی بلند پایین تصویر که به حلقه (روح فرد) متصل شده اند، نمایشگر این دو
نیرو هستند.
در وسط فروهر یک حلقه وجود دارد که نمادی از روح فرد است.
شکل دایره آن یادآور ابدی و ازلی بودن روح است و بال های دو طرف، وسیله روح
هستند برای پیشرفت و رشد. هر یک از این بال ها سه لایه دارند که یادآور راه
آشا یا آرتا (Asha) است: پندار نیک (Humata)، گفتار نیک (Hukhta) و کردار نیک
(Hvarasta). روح از طریق توسل به این سه اصل خواهد توانست به سمت تعالی پرواز
کند. دامن بسته پایین نشانگر «پندار شر»، «گفتار شر» و «کردار شر» است که روح
را از پرواز باز می دارد.
بدن و سر انسانی این نماد، از یک طرف نشان
دهنده انسانی است که می خواهد راه خود را انتخاب کند و از طرف دیگر نشان
دهنده این موضوع است که اهورا مزدا، به هر روح انسانی اختیار داده است تا بین
خیر و شر به انتخاب دست بزند. چهره نیم رخ است و این به آن معنا است که با
استفاده از سکان آرتا، به سمت پای خیر حرکت کرده است.
بدن بالای
نماد، دو دست دارد. یک دست به نشانه عمل و تلاش در راه آرتا (پندار نیک،
گفتار نیک و کردار نیک) به سمت بالا در حال حرکت است تا به ما یادآوری کند که
برای پیشرفت، نیازمند کوشش هستیم. دست دیگر حلقه ای در دست دارد. بعضی گفته
اند این حلقه نشانه قرارداد و سرسپردگی به راه خیر است و برخی دیگر گفته اند
این حلقه نشان دهنده تناسخ انسان در راه رسیدن به خیر است.
البته
لازم به ذکر است که برخی محققان، تفسیر متفاوتی از بال ها ودامن بسته پایین
ارائه می دهند. آن ها مدعی می شوند که بال ها به پنج بخش تقسیم شده اند و این
پنج لایه می توانند معرف سرودهای مقدس زردشت (Gathها)، پنج بخش روز (Gehها) و
پنج حس انسان باشند. و جهت حرکت توسط باله پایینی که به سه بخش پندار نیک،
گفتار نیک و کردار نیک تقسیم شده است، مشخص می
شود.
اینجا مردی هست که
لحظه خداحافظی با خودش رو در هفت ماه و نیم پیش فراموش کرده
!
9 کاربران روبرو از mamaD-Darvish جهت این
نوشته سپاسگزاری کرده اند: